سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پرخوری مایه دوری از خداوند است که به سرپیچی کردنها نیرو می بخشد؛ پس شکمهایتان را پر نکنید که نورحکمت در سینه هایتان خاموش می شود [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
فلسفه انتظار و ظهور امام عصر
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» منتظران بازنده،منتظران برنده ! جدید

منتظران بازنده،منتظران برنده !  جدید

صاحب الزمان

آیا تا به حال اندیشیده ایم که اگر آن صدای اصلی به گوش برسد و منادی ندا دهد و ما همچنان غرق در زندگی دنیایی باشیم؛ چه عکس العملی خواهیم داشت؟ آیا ما در این بزنگاه اصلی زندگی هول نخواهیم کرد؟ آیا بهت زده و شگفت زده نخواهیم شد؟ ....

 

« بسم الله الرحمن الرحیم »

آیا تا به حال و در روزگارانی که زیسته ایم با صدایی، فغانی، شیونی، فریادی شگفت زده شده ایم و از جا پریده ایم؟

حتما برای همه ما این اتفاق ساده و کلیشه ای افتاده است؛ گاهی در ترافیک سنگین، آنگاه که فارغ از هر گونه مشغله و گرمایی و بدون توجه به انبوه اتومبیل ها اندر تفکرات خود غرق شده ایم با بوق ممتد اتومبیل پشت سر تکانی خورده ایم و تمام اندیشه هایمان دود شده است و شاید ابر تشکیل شده بالای سرمان محو.

گاه می توان از اتفاقات ساده و به شدت معمولی و عادی زندگی نتایج بزرگ و قابل تأملی گرفت، می توان درس ها آموخت و به خاطر سپرد و از آن استفاده کرد.

آیا تا به حال به همین حادثه که البته حادثه نمی توان گفت؛ به همین اتفاق عادی طور دیگر و متفاوت تری نگریسته ایم؟

آیا تا به حال اندیشیده ایم که اگر آن صدای اصلی به گوش برسد و منادی ندا دهد و ما همچنان غرق در زندگی دنیایی باشیم؛ چه عکس العملی خواهیم داشت؟ آیا ما در این بزنگاه اصلی زندگی هول نخواهیم کرد؟ آیا بهت زده و شگفت زده نخواهیم شد؟  

بازنده‌ی دوران

آری، قطعاً ما؛ آدمیانی که در زندگی و لذت های آن غرق شده و حواسمان پرت از اصل است و سخت مشغول فرع شده ایم با آن ندا از جا می پریم و حالی عجیب خواهیم داشت. زیرا هیچ گاه نمی اندیشیدیم که این اتفاق عظیم که تمام عمر شعار آن را داده ایم و خود را منتظر نامیده ایم حادث شود. در هیچ برهه ای از زمان آن را نزدیک احساس نمی کردیم. به همین علت حالی همچون بازنده ها داریم و بازنده همه اعصار و دوران ها هستیم. آن را دور می پنداشتیم که دنبال اصلاح خود نبودیم و مدام آن را به فردا و فرداهای دیگر موکول می کردیم.

اسم های بدون مسمی

اگر یادمان می ماند که «وَ اسْتَمِعْ یَوْمَ یُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَکانٍ قَریب» و مدام این نجوا در گوشمان بود قطعاً منتظرانی می بودیم که آن امام منتظَر سزاوار آن است. و چقدر فراموشکاریم که «منتظران مصلح خود باید صالح باشند»؛ و ما هیچ تلاشی در این جهت نکردیم و اسم هایی بدون مسمی بودیم. به انسان های منتظر که سال ها انتظار برپایی عدالت و داد را کشیده‌اند؛ دستور داده شده که همواره سلاح در دست داشته باشند و آن را بر زمین نگذارند و به خاطر داشته باشند که اگر به عدالت و قسط معتقدند نباید در مقابل ظلم و جور ساکت بنشینند.

برای زیباترین روز، خود را آراسته کنیم

اینجا باید گفت که ما آدمیان و به خصوص ما مسلمانان منتظر باید برای اعتقاد و ایمان خود هزینه بپردازیم و به راحتی آن را از دست ندهیم و از مرزهای عقیدتی حراست و نگهبانی کنیم و در این امر سستی نورزیم؛ با هر بادی که از هر سویی می وزد تکانی نخوریم و بسیار حواسمان به اعتقادات باطل باشد و ایمان جزوی از جانمان گردد. ما باید بسیار مقاومت کنیم؛ مقاومتی که در همه ابعاد باشد و این را یک تکلیف دینی و واجب الاهی بدانیم.

این مقاومت باید همواره زنده و پویا بماند تا مقدمات تحقق عدالت الاهی در سراسر گیتی فراهم شود. مردم باید هم از نظر ذهنیت و هم از نظر عینیت آمادگی کامل داشته باشند یعنی این مقاومت غیر از آنکه به عنوان یک اصل اعتقادی در جامعه با ایمان حضور دارد باید در بعد عمل نیز هویدا و ظاهر باشد. جامعه دین مدار هیچ گاه تحت سلطه حکومت های ظالم نمی رود و در برابر هیچ جبار و ستمگری سر خم نمی کند. پس در عصر غیبت انسان مومن نباید خود را کم ارزش تلقی کند و تن به هر حکومتی دهد.

ما در این زمان باید در مقابل هر گونه ظلم و جوری مقاومت کنیم و تسلیم نشویم و بهترین و قوی ترین نیروی خود را تا آن روز بزرگ مهیا سازیم و برای زیباترین روز خود را آراسته کنیم: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ». حتی اگر به دست هم نمی توانیم کاری و حرکتی انجام دهیم حداقل با زبان و قلبمان انزجار از ستم را داشته و در مقابل آن بی تفاوت نباشیم. کردار و رفتارمان این نباشد که چون ظلم و تعدی آسیبی به ما نرسانده و کیلومترها و فرسنگ ها از ما دور است، پس مهم نیست و ما که در آرامش زندگی می کنیم.

آیا فقط "آقا بیا" کافی است

این روزها که شاهد نسل کشی و جنایت های بی شماری از سوی جنایتکاران هستیم نباید بگوییم که چون ما متحمل لطمه ای نشده ایم و یا آن ها هم مسلک ما نیستند پس به ما ربطی ندارد و بی تفاوت باشیم. ما که خود را شیعه مولای متقیان علیه السلام می دانیم باید توجه داشته باشم که ایشان می فرمایند: مردم یا در دین با تو یکسانند یا در خلق.

حتی اگر کاری ازمان بر نمی آید حداقل به زبان و قلب غم زده و ناراحت باشیم و بدانیم که در عصر غیبت و برای ایجاد زمینه های ظهور اگر بنشینیم و خود را منتظر بنامیم و تنها و در زبانمان "آقا بیا" باشد و جمعه به جمعه دعای ندبه ای بخوانیم و انابه کنیم کافی نیست و باید حرکتی هر چند اندک برای رفع هر گونه ظلم و ستم و ستاندن چهره فقر انجام دهیم که این اندک و حداقل خودش حداکثری است و ارزشمند و پرفایده.

کدام معرفت

ذکر این نکته هم لازم است؛ ما را که منتظران آن امام همام می خوانند باید نشانه هایی از آن امام داشته باشیم. باید شعار انتظارمان به جانمان بزند و یارمان باشد.

باید طوری عمل کنیم که بتوانیم در آن روز بزرگ در مقابل آن امام جلیل القدر و والا منزلت سرمان را بالا بگیریم. باید معرفت به امام عصر علیه السلام پیدا کنیم و امام شناختیمان ارتقا پیدا کند؛ برای مایی که امام را نمی شناسیم و از جایگاه او مطلع نیستیم و خبر نداریم که این جهان طفیلی وجود امام است چه فرق می کند که ایشان با 313 نفر می آیند یا با یک تن. این ها که معرفت امام نیست. این ها که انسان را به بلوغ و رشد نمی رساند.

آیا بهتر نیست به جای بسیاری از کارها که تاکنون انجام داده ایم که بعد این همه سال فایده ای خاص و دستاوردی نداشته دنبال اموری باشیم که برتر از آن است و معرفتی خاص ایجاد می کند. اگر آدمی می خواهد دنیایش دنیای انسانی باشد و مراتب کمال را طی کند باید با حجت الله مرتبط باشد.

اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیک.

اللّهم عرفنی نبیک فانک ان لم تعرفنی نبیک لم اعرف حجتک.

اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرّفنی حجتک ضللت عن دینی؛

پروردگارا! خود را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی، نمی توانم پیغمبرت را بشناسم.

پروردگارا! پیغمبرت را به من بشناسان که اگر پیغمبرت را به من نشناسانی، نمی توانم حجت تو را بشناسم.

پروردگارا! حجت خود را به من بشناسان، که اگر حجت خود را به من نشناسانی، دین خود را از دست می دهم، و گمراه خواهم شد.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » منتظر آقا ( سه شنبه 94/11/27 :: ساعت 5:22 عصر )
»» تا ما دور هستیم،ظهور نزدیک نیست جدید

تا ما دور هستیم،ظهور نزدیک نیست  جدید

جمکران

دنیا آنقدر ما را سرگرم خود کرده تا به قدر یک لحظه هم یادمان نیفتد که بالاخره چه شد؛ آمد آنکه باید بیاید، یا باز هم نیامد؟ فراق سرآمد یا هنوز آتش جدایی شعله ور است؟ این روزها دلگرم چیزهای دیگر و سرگرم مسائل بهتری هستیم....

 

« بسم الله الرحمن الرحیم »

 

 

چه فرقی می کند اینکه امسال هزار و صد و سی و نهمین سال غیبت باشد یا هزار و صد و سی و هشتمین سال، وقتی تمام این سال ها با خون دل گذشته و تمام تفاوتش یک سال خون گریه کردن بیشتر یا کمتر است. من نمی توانم جشن های نیمه شعبان را در خود هضم کنم. یا حضرت نور؛ تنها ما هستیم که می توانیم فرارسیدن هزار و صد و چندمین اندوه نیامدنت را مصرّانه جشن بگیریم. آدم چگونه شرکت کند در جشن هایی که با بهانه تو از گناه پذیرایی می کند؟ چطور می شود بهره برد از برخی شادی های غیر مجازی که قلب تو را نشانه رفته است؟ تو با این همه اشک آه چند صد ساله نیامدی؛ یقین دارم که با ساز و آواز هم نخواهی آمد. این تنها از ما بر می آید که پشت شیشه ماشین هایمان بنویسیم: اللهم عجل لولیک الفرج، اما به میدان ولی عصر پشت کنیم توی بزرگراه انتظار! تنها ما می توانیم در فراق سوال برانگیز تو، در کمال آرامش مولودی بخوانیم و ناز قدم های تو کف مرتب بزنیم. تنها ما می توانیم نقل و شیرینی پخش کنیم و از خود نپرسیم که همزمان با فرارسیدن هزار و صد و چندمین نیمه شعبان بدون او، اولویت با جشن است یا عزا؟ کمی آن طرف تر در حوالی جنوب غرب دلهای اهل غروب؛ تازه زخم بنی هاشمیان سر باز می کند. تازه حدیث غربت تفسیر می شود. من باور دارم که نیمه شعبان، جشن گرفتنی نیست. اعتقادم این است که در نیمه شعبان، بیش تر از عاشورا باید گریست. چرا تنها یک شب باید به یاد تو افتاد، که نامش شب نیمه شعبان باشد. چرا تنها یک نصفه روز باید دلتنگ تو بود که نامش غروب جمعه باشد. تو امام زمان ما هستی. تو امام کل زمانی، نه فقط امام نیمه شعبان و ولی عصر و امام غروب جمعه.

دنیا آنقدر ما را سرگرم خود کرده تا به قدر یک لحظه هم یادمان نیفتد که بالاخره چه شد؛ آمد آنکه باید بیاید، یا باز هم نیامد؟ فراق سرآمد یا هنوز آتش جدایی شعله ور است؟ ما دیگر فرصت نمی کنیم به برخی مسائل رسیدگی کنیم. گاهی می شود که حتی وقت سر خاراندن هم نداریم. این روزها دلگرم چیزهای دیگر و سرگرم مسائل بهتری هستیم. این روزها پراید بی ارزش هم آنقدر ارزشمند شده که هر روز پیگیر قیمتش باشیم. هر روز قیمت خودروها را چک می کنیم و با عصبانیت در پی یافتن علت و چرایی افزایش قیمت ها هستیم، اما دریغ از اینکه از غیبت طولانی آن خسرو دق کنیم و بپرسیم از خود که چرا اینقدر غیبت طولانی بهای انتظار اینقدر بالاست؟ افزایش قیمت کالا و اجناس برای مان محل سوال است و دنبال دلیل آن می گردیم، اما افزایش سال های بیشمار غیبت یار چرا ما را به تأمل وا نمی دارد؟ چرا دنبال دلیل نیستیم؟ چرا سیاستی اتخاذ نمی کنیم؟ چرا در بی خبری به سر می بریم؟ آری؛ هیچکس از تو خبری ندارد. همین حالا اخبار ماری را نشان می داد که یاد گرفته بود در اتاق ها را باز کند و حرکت کند. من اما خبری موثق از یک منبع آگاه دارم که مارهای نامرئی وجود خودمان، بدون هیچ گونه آموزشی می توانند چنبره بزنند و تمام درهای ظهور و روزنه های تجلی نور را مسدود کنند. باور کنید این روزها از این دست خبرهای دست اول کم نیست. شنبه تا پنجشنبه هر هفته را منتظر خبرهای جنجالی هستیم، اما به جمعه که می رسیم، خود را در دریای بی خبری غرق می کنیم. جمعه که از راه می رسد، هم اخبار کوتاه می شود و هم اینکه دیگر کسی پیگیر اخبار نیست. ایراد از واحد مرکزی خبر نیست، ما از خود بی خبریم. هنوز در فهم بسیاری از باید ها و نباید ها درمانده ایم. ما هنوز نمی دانیم که توی جمعه، «اخبار» را نباید از دست دهیم و خبرها را باید دقیق تر گوش کنیم. ما حواسمان به همه چیز هست الا آنچه باید. ما حواسمان به همه کسی هست الا آنکه باید باشد.

ما دیگر ظرفیت این همه تبلیغات تکراری را نداریم. آدم سرسام می گیرد از این تشویق بی حیایی و تبلیغ زیبایی. از این حلزون بی سر و پای خانه به دوش و این کالای بدجنس فخر فروش. به کجا می رویم؟ باید بجای خجالت کشیدن از چروک های پوستی، از رشته دوستی پوسیده خود خجالت کشید. چرا ناله جانسوز کسی از این همه زخم های کاری و بی شمار پیکر وصال از شمشیر دو دم فراق برنمی خیزد؟ نمی دانم چرا از وجود این حزن بی پایان و در این محزونی رو به فزونی و بی سر و سامانی دق نمی کنیم. چرا صدای هق هق مان از طولانی شدن سرانجام داستان سرنوشت جهان بلند نمی شود. کاش در پیام های بی‎زرگانی، کرم مرطوب کننده ای هم برای التیام و از بین بردن آثار زخم روحی انسان ساخته می شد. کرمی که جای عصاره کلاژن حلزون، آکنده از عطر محاسن آن سردار غریب و محزون باشد. عجب سوژه اقتصادی بکر و ایده تجاری نابی! کرم حلزون برای التیام زخم فراق یار محزون. من اما گمان نمی کنم این محصول آنچنان که باید مورد استقبال مردم قرار بگیرد. آخر در رسانه ما زخم های پوستی ارجحیت دارد بر زخم های دوستی. اما یک صابون عافیت طلبی جهت رفع اضطراب و نگرانی + یک صابون رفع چرک تکلیف از روی دوش انسان! این ها گمان کنم خریدارش بیشتر باشد.

ما در زندگی هر چه مصرف گرا شدیم، بی مصرف تر شدیم. تعارف که با هم نداریم؟ داشتن یک زندگی لوکس، نهایت آمال دنیایی اکثر ما آدم هاست. این روزها تبلت های تجمل گرایی مثل طبل های تو خالی، صدای مهیبی در خانه های باور ما ایجاد می کنند. امروز همه بر تبل تو خالی مصرف گرایی می کوبند. اینجا کسی به اندازه وزن غربت خانواده تو، به من تسلیت نمی گوید. اینجا همه مرا به صرف دسر دنیا ترغیب می کنند. شرکت های پول پرست جهت «تبرّک» دنیا، هم اندازه قامت تمام اعضای خانه مان اسکناس های بی مصرف و هم وزن خانواده ام به من شمش طلا جایزه می دهند. دیگر خسته شده ام از این سبک زندگی سبک سرانه. از روزمرگی های بی مزه زندگی مان. از مادی شدن تمام دعاهایمان. از عادی شدن جمعه های باورمان. صبح و شام از گرانی گفتن عار نیست برای ما، اما صحبت از فراهم کردن زمینه ظهور تو به زعم همه شعار است. اینکه در این گرانی قیمت رانی چند است خیلی مهم است، اما علت غیبت آن یار غائب از چه روست، خیلی نه! آخر مدت هاست که ما فکر و ذکرمان گران تر شدن اجناس مختلف بازار است. این روزها قیمت آب معدنی هم می تواند اضطراب ما را بیشتر کند، ولی فراموش کرده ایم که به قدر نوشیدن یک لیوان آب خالی هم برای نبود او «عجل الله» اگر بی قرار بودیم و اضطرار داشتیم، حالا دلمان قرار داشت و چشممان منور به نور جمال او می شد.

گله ها دارم از این فاصله هزاران سال نوری. گله دارم از من، تو، او؛ گله دارم از ما، شما، ایشان. بالا و پایین شدن نرخ دلار، یار را به حاشیه برده در نظرگاه ما. من هر روز باید یادم باشد که به چشمک گندم های مزرعه دنیا، بوسه طمع آلود حواله نکنم. آه.. قلبم گرفته از این غم. ببین شیطان توی دفتر خط دار پیشانی ام با آن خط بد چه نوشته؟! دلم می خواهد سرم را محکم بکوبم به عمود خیمه تنهایی ات. صاحب جمکرانی ترین دشت های پر ابر آسمان، خورشید منظومه نورانی ستاره های کهکشان. آقای غریب ما! هیچکس حواسش به طول غیبت شما نیست، فکر همه درگیر بازار ارز است. همه ارز خود می برند و زحمت شما می دارند. گاهی می پرسم از خود که در این بی صاحبی تا کی باید زلف آه را به سینه چاه رنجوری گره بزنیم؟ چقدر باید راه را گم کنیم تا دوباره بعد از سال های مدید، سر از کوچه متروک شما در بیاوریم؟ چقدر ماه را حواله مرداب کنیم تا به بهانه حوائج رایج مان، دعای مان را مستجاب کنید؟ دیشب راننده تاکسی می گفت اگر تو بیایی همه مشکلات حل می شود و کار و بار ما هم سر و سامان پیدا می کند. می بینی؟ ما کاری به شما نداریم. ما هم درست مثل کوفیانی که حسین را به کوفه دعوت کردند، از ظهور و حضور تو در پی گرفتن کره خوشبختی خود هستیم. همه چشمشان به دستان معجزه گر و دم مسیحایی توست. هیچ کس منتظر خودت نیست. دعای فرج برای ظهور تو، من باب رفع حوائج است. ما حتی برای لحظه موعود دیدار، حاجت های بی شمارمان را لیست کرده ایم. کسی دلش برای دیدن تو تنگ نیست. کسی برای تنهایی تو اشک نمی ریزد. کسی محض خاطر دل شکسته تو خون دل نمی خورد. هیچکس در پیش خود برای خون‌لخته های چشمان تو دنبال درمان و فلان چشم پزشک ماهر نیست.

نمی دانم، هیچ نمی دانم اما انگار فرشتگان خوب می دانستند که آدمیان چقدر نمک نشناسند. شاید شیطان این روزها را دیده بود که سرکشی کرد و به آدم سجده نکرد. ما همیشه عشق را خیلی ارزان پیش پای هوس هایمان قربانی کرده ایم. یوسف را به چند من جو پرک شده. علی را به یک وعده شام در رستوران زنجیره ای معاویه. حسن را به سکه های طلای تمام بهار اسارت. حسین را به یک دشت گندم و مهدی را به قیمت یک مشت دلار و چند من آجیل مشکل گشا. ما آنقدر که قیمت بادام و پسته برایمان مهم است، رنج انتظار آن مرد خسته هیچوقت برایمان مهم نشد. توی فیلم های این روزهای سینمایی ما، همه دنبال گنج هستند. همه در راه رسیدن به گنج، دزدی می کنند و دروغ می گویند و آدم می کشند. ما هنوز معنای گنج را دقیقا نمی دانیم. ما گاهی در وسوه های مال دنیا شب ها بر اساس قانون، خواب قارون را می بینیم که در دل تاریکی، حواله مان می کند به چراغ نفتی. گاهی برای برنده شدن در قرعه کشی شمش طلا، دخیل می بندیم به نرده های بانک ها. گاهی برای استخدام، زیر میز رئیس را با یک بسته اسکناس طی می کشیم. ما حال مان زیاد خوب نیست..

هر قومی را به آیتی و وسیله ای آزمودند، امتحان ما شاید این بود که در بازار بورس اوراق بهادار، نامه «من الغریب» یار را به قیمت ثمن بخس ارزشگذاری و به خریداران عرضه کردیم! ما دارایی مان را به اندک بهایی معامله کردیم. ما غیبت دلدار را به قیمت دلار فروختیم، به همین سادگی، بدون هیچ گونه شرمندگی! قیمت دلار که بالا رفت از خاطر بردیم غیبت دلدار را! ما نگران بالا رفتن و دنبال پایین آمدن نرخ دلار و سکه ایم. ما برای کاهش هزینه های زندگی، به آمدن دلدار شدیدا محتاجیم. ما تا سیب زمینی قیمتش آسمانی باشد، به خوردن نان نادانی قناعت می کنیم. کاری نداریم که ظهور دور است یا نزدیک، مهم آن است که همه می دانند «ولی عصر» طولانی ترین خیابان است. جاده ظهور ناهموار و خیلی طاقت فرساست. هزار و دویست سال نوری، فاصله کمی نیست. این مسیر طولانی و بیابانی، حسابی حوصله هر منتظری را سر می برد. بلوار پیامبر اعظم چه خدمتی به مصرف بنزین ماشینمان کرد. در مسیر قبلی چقدر لاستیک ساییده می شد و خودرو استهلاک داشت. دو حلقه لاستیک این روزها خیلی گران تر از آن است که آدم برای شوق رسیدن به جمکران بیکران تو، تمام قم را دور بزند. این مسیر جدید خیلی هموار تر و سهل الوصول تر است. مسیر حرم تا جمکران امسال نزدیک تر شده است، ولی ما هر روز به یک بهانه سرمان گرم می شود و دور می شویم از تو. کاش بزرگراهی هم برای کوتاه شدن فاصله دل ما و قلب شریف تو می شد ساخت. تونلی برای عرض توسل به ضریح چشمان ملتهب و مرطوبت، زیر گذری تا سرداب مقدس به قصد ارسال عریضه های بی شکیبی، رو گذری برای رؤیت هلال ابرویت، پلی برای اتصال خیابان انتظار به صحن و سرای بیکران ظهور!

تا ما ناخوبیم، حضور او را در خواب هم نمی توانیم ببینیم. تا ما آماده نیستیم، او نخواهد آمد. تا ما دور هستیم، ظهور نزدیک نیست. من ناامید نیستم، چرا که هیچوقت اهل خواندن کتاب آیات شیطانی یأس نبوده ام. من با همه این حرف ها، مستأجر عمارت امید هستم. اعتقاد راسخ دارم که این شاهنامه با تمام تلخی، پایانی خوش خواهد داشت. اما بیایید در این تاریکی، قدر نور را بدانیم و عاشقانه منتظر قافله ظهور باشیم. در دوردست ها سوسوی نوری می بینم؛ بیایید دست روی دست نگذاریم و دست به کار شویم. بیایید کاری کنیم کارستان. کاش کاری نکنیم که دعای فرج هامان بی اثر شود، یا حرفی نزنیم که خدا لج کند با ما، و جایی نرویم که بغض مقدس «عهد»هامان شکسته شود. بیایید آنقدر نخندیم که گریه هامان بی اثر شود، و آنقدر برای چیزهای ناچیز نگرییم که حرمت اشک هایمان بی ارزش شود. و آنقدر غفلت نکنیم که ما را خواب ببرد و بند را آب. بیایید با اعمالمان برای قلب حضرت آسمان، رعد و برق نباشیم. بیایید قبل از آنکه سیل ویرانگری جاری شود، بر روی رودخانه خروشان هوی نفس خود سد محکمی بسازیم. نگاه کن؛ آسمان پوشیده از ابرهای باران زاست. صدای گریه ها را می شنوی؟ ابرها مثل یک طفل شیرخواره بی قرار اند. بیایید دعای فرج را با لهجه ابر و تجوید باران بخوانیم. بیایید دعای فرج را به سبک باران بباریم. او ترجمان آیه های بارانی و مهربانی خداست. خدا باران را دوست دارد. پس بیایید دو رکعت نماز نزول باران و ظهور یاران به امامت آسمان بخوانیم و دست به دعا برداریم. دارد باران می بارد... شنیده ای می گویند؟ دعا در لحظه باران مستجاب می شود...



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » منتظر آقا ( سه شنبه 94/11/27 :: ساعت 5:22 عصر )
»» تنها دو قدم تا رضایت امام زمان (عج) جدید

تنها دو قدم تا رضایت امام زمان (عج)  جدید

ما امامی داریم که بر همه احوال ما آگاه است. بیایید کمی بیشتر فکر کنیم، با خود بیندیشیم چگونه می توانیم امام زمان (عج) را از خود راضی نگهداریم. برای پاسخ به این سوال لازم است تا به نحوه زندگیمان بیندیشیم و حواسمان را جمع کنیم ببینیم در رفتار، گفتار و برخوردهایمان در زندگی طوری عمل میکنیم که رضایت امام مهربان را جلب کنیم؟...

 

« بسم الله الرحمن الرحیم »

 

زندگی مهدوی یعنی زندگی با حجت حیّ و حاضر، نفس کشیدن با یاد حضرت و خود را وقف امام زمان (عج) کردن.

 ما امامی داریم که بر همه احوال ما آگاه است. بیایید کمی بیشتر فکر کنیم، با خود بیندیشیم چگونه می توانیم امام زمان (عج) را از خود راضی نگهداریم. برای پاسخ به این سوال لازم است تا به نحوه زندگیمان بیندیشیم و حواسمان را جمع کنیم ببینیم در رفتار، گفتار و برخوردهایمان در زندگی طوری عمل میکنیم که رضایت امام مهربان را جلب کنیم؟ امام زمان (عج) وظیفه هدایت بندگان را به عهده دارد و از کوچکترین انحراف و کج روی بندگان دلش به درد می آید، آیا ما پیرو ایشان هستیم یا او را آزرده خاطر می نماییم؟
برای دانستن این موضوع لازم است که ایشان را بشناسیم و خواسته های ایشان را بدانیم و طبق آن عمل کنیم.

 
قدم اول در زندگی مهدوی: شناخت امام

برای اینکه زندگی مان عطر حضور امام زمان (عج) بدهد، لازم است صفات و خصوصیات او را بشناسیم. در این باره روایات بسیاری آمده است که شناخت امام زمان (عج) را بر ما واجب می کند، از جمله:
پیامبر گرامى اسلام صلّى‏ اللّه ‏علیه‏ و آله فرموده است: "هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به‏ مرگ جاهلیت مرده است".
و در روایت دیگرى که مرحوم کلینى از امام محمد باقر علیه ‏السلام نقل مى‏ کند آمده است: "هر کس در حالى که امامى نداشته باشد بمیرد، مردنش مردن جاهلیت است و هر آنکه در حال شناختن امامش بمیرد پیش ‏افتادن و یا تأخیر این امر [امر ظهور حضرت] او را زیان نرساند و هر کس بمیرد در حالى که امامش را شناخته همچون کسى است که در خیمه قائم [علیه‏السّلام] با آن حضرت باشد".

• انواع معرفت امام زمان

بی شک شناخت ما از امام زمان (عج) باید به گونه ای باشد که ما را از شبهه های گمراه کننده ملحدان و مدعیان دروغین نجات دهد. شناخت امام دو گونه است. یکی معرفت و شناخت "شخص" امام؛ دیگری معرفت و شناخت "شخصیّت" امام.

1. شناخت شخص امام:
امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف فرزند امام حسن عسکری علیه السلام و از مادری به نام نرگس در سپیده دم جمعه پانزدهم شعبان سال 255 هجری قمری در شهر سامرا چشم به جهان گشود.
نام و کنیه حضرت، همانند رسول خدا صلّى‏ اللّه ‏علیه‏ و آله و لقب معروف حضرت، "مهدی" است. بنا به حکمت الهی، امام مهدی علیه السلام دارای ولادت پنهانی، عمر طولانی، و دو غیبت است و ائمه معصومین علیهم السلام  به ظهور ایشان و برپایی حکومت عدل جهانی به واسطه ایشان بشارت داده اند.

2. شناخت شخصیت امام:

شناخت شخصیت امام از اهمیت بیشترى برخوردار بوده و در واقع این نوع شناخت است که مى ‏تواند در زندگى فردى و اجتماعى منتظران منشأ اثر و تحول باشد؛ زیرا اگر کسى حقیقت صفات و ویژگى‏ هاى امام عصر علیه‏ السّلام، و نقش و جایگاه آن حضرت در عالم هستى  را بشناسد و فقر و نیاز خود را نسبت به ایشان واقف شود، هرگز از یاد و نام آن حضرت غافل نمى‏شود. بدین منظور لازم است تا با مقام امامت و جایگاه آن و صفات و خصایص امامت آشنا شویم.
این نکته نیز قابل اهمیت است که معرفت دارای درجه است و حدّ اقل و اکثر دارد، امام صادق علیه‏ السلام، در مورد کمترین حد معرفت امام مى‏ فرماید:
"کمترین حد معرفت به امام آن است که [بدانى] امام مساوى با پیامبر است مگر در درجه نبوت. امام، وارث پیامبر است و همانا اطاعت از او اطاعت از خدا و رسول خداست و باید در هر امرى تسلیم او بود و به سخن و فرمان او عمل کرد". بنابراین حداقل معرفت این است که بدانیم اطاعت از امام واجب است.
برای دست یابی به شناخت درست از امام لازم است تا به عالمان دین و تألیفات(1) ایشان مراجعه کنیم. همچنین زیارت جامعه کبیره که از حضرت امام هادی علیه السلام نقل شده است، منبع ارزشمندی است، که ما را با صفات ائمه معصومین علیهم السلام  و جایگاه ایشان در عالم هستی آشنا می کند. البته باید توجه داشت که شناخت و معرفت حقیقى نسبت به حجت خدا تنها با مطالعه کتاب حاصل نمى‏ شود و در این راه باید از عنایات حضرت حق نیز مدد جوییم.


 
قدم دوم در زندگی مهدوی: اطاعت از امام

قدم بعدی در طی مسیر زندگی مهدوی عمل به احکام دین و اطاعت از دستورات الهی است. در این زمان که امام معصوم ما، به امر الهی در غیبت به سر می برند، برای اینکه بتوانیم قدم در صراط مستقیم الهی بگذاریم باید با عالِم دینی در ارتباط باشیم، زیرا از یک سو مى‏ دانیم که در دوران غیبت هیچیک از احکام اسلام تعطیل نشده و باید تا آمدن امام عصر(عج)، به همه احکام اسلام عمل کنیم. در این صورت است که در راه رضایت آن حجت حق گامی برداشته ایم. از سوى دیگر مى‏دانیم که امکان دسترسى به امام معصوم و فراگرفتن مستقیم احکام دین از ایشان، براى ما وجود ندارد. حال در این شرایط چه باید کرد؟ آیا دست روى دست بگذاریم و به هیچیک از احکام اسلام عمل نکنیم یا به هر آنچه خود احتمال مى‏ دهیم درست باشد عمل کنیم؟ قطعاً هیچ کدام از این دو راه ما را به مقصود نمى‏رساند.


• پیروی از عالمان دین در زمان غیبت

سوال این است: آیا امامان معصوم علیهم ‏السلام، فکرى براى شیعیان خود در زمان غیبت نکرده ‏اند؟
در پاسخ این پرسش باید گفت: ائمه علیهم ‏السلام، تکلیف ما را در زمان غیبت و عدم دسترسى به ایشان، مشخص کرده و به ما امر فرموده‏ اند که به فقهاى جامع ‏الشرایط مراجعه کنیم. چنانکه در روایتى که امام حسن عسکرى علیه‏ السلام از امام صادق علیه ‏السلام نقل مى ‏کند چنین مى ‏خوانیم:
"... امّا هر یک از فقها که نگه دار نفس خویش، و حافظ دین خود، و مخالف با هوا و خواهش خویش و مطیع امر مولای خود باشد، بر عوام (مردم) لازم است که از او پیروى کنند و تنها بعضى از فقهاى شیعه هستند که از این صفات برخوردارند نه همه آنها".
امام عصر علیه ‏السلام، نیز در یکى از توقیعات(2) خود مى ‏فرماید:
"... و امّا در رویدادهایى [که در آینده] پیش مى ‏آید به راویان حدیث ما مراجعه کنید؛ زیرا آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر ایشان."
شناخت شخصیت امام از اهمیت بیشترى برخوردار بوده و در واقع این نوع شناخت است که مى ‏تواند در زندگى فردى و اجتماعى منتظران منشأ اثر و تحول باشد؛ زیرا اگر کسى حقیقت صفات و ویژگى‏ هاى امام عصر علیه‏ السّلام، و نقش و جایگاه آن حضرت در عالم هستى  را بشناسد و فقر و نیاز خود را نسبت به ایشان واقف شود، هرگز از یاد و نام آن حضرت غافل نمى‏ شود.

بنابراین بر همه منتظران امام عصر علیه ‏السلام، لازم است که بنا به فرموده امامان خود با پیروى از فقها و مجتهدان واجد شرایط، اعمال دینى خود را انجام دهند. در زمینه امور اجتماعى و سیاسى نیز وظیفه مردم اطاعت از فقیهى است که از سوى بزرگان شیعه به عنوان "ولىّ فقیه" معرفی شده است.( بحث راجع به این موضوع در این نوشتار نمی گنجد)
حال که مرجع تقلید خود را مشخص کردیم راه خیلی آسان می شود و به راحتی می توانیم در راه رضای امامٍ بر حق حضرت مهدی (عج) قدم بر داریم. و ابتدایی ترین کار عمل به واجبات و ترک محرمات است که با زحمت فراوان مراجع، در رساله های عملیه نوشته شده است و کافی است تا رساله مربوط به مرجع خود را تهیه نموده و با سعی فراوان به آن عمل کنیم. در مسیر تلاش، به عنایتهای حضرت مهدی علیه السلام در جهت فهم دین و استواری در راه نیازمندیم و آن وجود  مقدس و هدایتگر قطعا ما را یاری می کند حتی اگر  از دیدگان پنهان باشد.

 
از آفرینش تا کمال

خداوند متعال انسان را خلق کرد تا وی به مقام عبودیت برسد و در این راه او را رها نکرده بلکه پیامبر صلّى‏ اللّه ‏علیه‏ و آله  و امامان علیهم السلام را راهنمای او قرار داده است. حال وظیفه هر فردی است که تلاش کرده و در مسیر زندگی الگو و رهبر خود را بشناسد و از فرامین او اطاعت کند تا از شر دشمنان درونی و بیرونی در امان باشد و در این زمان که در عصر غیبت هستیم بنا به دستور امام مردم وظیفه دارند به علما و فقیهان دین مراجعه نموده و دستورات دین را ازآنان فرا گیرند.


پی نوشت:
1) تألیفاتی مانند: الکافى، محمدبن یعقوب کلینى (ج1، کتاب الحجة)، کتاب الغیبة، محمد بن ابراهیم نعمانى، کتاب الغیبة، ابوجعفر محمدبن الحسن معروف به شیخ طوسى، کمال‏الدین و تمام‏النعمة، محمدبن على بن الحسین معروف به شیخ صدوق، بحارالانوار، مولى محمدباقر مجلسى (ج51، 52 و 53). بحمدالله همه این کتاب‏ها به فارسى ترجمه شده و در دسترس همگان است.
2) اسحاق بن یعقوب می گوید: از عثمان بن سعید (ره) اولین نایب خاص امام زمان (عج)، خواستم به آن امام برساند. و در ضمن نامه پرسیدم که در زمان عیبت به چه کسی مراجعه کنیم؟ امام (ع) با خط خودشان در پاسخ چنین مرقوم فرمود:
" امام الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواة احادیثنا، فانهم حجتی علیکم و انا حجة الله."



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » منتظر آقا ( سه شنبه 94/11/27 :: ساعت 5:21 عصر )
<      1   2   3      
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

پهپاد وحشتناک انتحاری صماد ساخت یمن
معرفی انواع راکت های قسام ساخت حماس
طراحی جنگندههای فوق پیشرفته جدید توسط متخصصان کشور با فقط70 میلی
با استراتژی جنگ ترکیبی 5 لایه عالی دشمن ملعون را شکست دادیم
مراسم بزرگداشت شهدا فرصت عالی برای تجدید بیعت با آرمانهای آن عزی
ماجرای 13 تن ایرانی آزاده که در یک روز با هم به شهادت رسیدند
زمان دفاع مقدس مردی در خانهمان نمانده بود، همه رفت بودند جبهه
نبرد تن به تن تا پای جان برای آزادی شهر خون، خرمشهر
دفاع مقدس: روایت زندگی سردار شهید \خلیل حسن بیگی\
تحلیل اسلامی: هیئتِ امام حسینِ سکولار ما نداریم !
تنها دو قدم تا رضایت امام زمان (عج) بازی جراحی روح
جدید پرسش و پاسخ از علامه کورانی در مورد مهدویت و ظهور
ظهور سفیانی در شام نزدیک است+سند جدید
[عناوین آرشیوشده]